پسر دلفینی انیمیشن ساخت ایران یا کپی از دل آثار خارجی؟
به گزارش وبلاگ راضانی، سرویس کودک و نوجوان خبرنگاران (ایبنا)- علیرضا خلیل زاده: پسر دلفینی نام آخرین اثر محمد خیراندیش و محمدامین همدانی است. محمدامین همدانی در گذشته نیز ساخت شاهکار لیست مقدس را در کارنامه خود دارد؛ اما انیمیشن نو او نکاتی را داراست که درخور توجه است.
داستان این انیمیشن روایتی از پسری است که مادرش را در سانحه ای از دست داده و به وسیله دلفین ها بزرگ شده است. او در آستانه نوجوانی متوجه می شود به دریا تعلق ندارد و سفری را برای پیدا کردن مادرش آغار می نماید. در این سفر ناخدا و همسرش به همراه تمام بندرنشینان به پسر دلفینی یاری می نمایند.
در وهله اول اگر بخواهیم به سراغ روند روایت داستانی اثر برویم با یک ساخته انیمیشنی مخصوص بچه ها روبه رو خواهیم شد که بچه ها و مخاطبان کم سن وسال، بسیار با آن ارتباط برقرار می نمایند و از آن لذت می برند؛ ولی تماشای این اثر برای مخاطب بزرگسال و حتی نوجوان بسیار ملال آور خواهد بود. ریتم داستان بسیار کند و پیش بینی پذیر است که مخاطب حرفه ای سینما نمی تواند از آن لذت کافی را ببرد.
شخصیت اول این انیمیشن پسر نام دارد، وقتی به داستان زندگی او می نگریم سریعا به یاد انیمیشن و داستان خاطره ساز نسل قبل یعنی تارزان می افتیم. نقاط مشترک بسیاری بین این دو کاراکتر موجود است، پسری که مادر خود را در کودکی از دست داده و در همان کودکی به وسیله حیوانی مهربان پیدا می شود، این حیوان از پسر نگهداری می نماید و او با اخلاق و خوی حیوانات رشد می نماید و علاقه ای بین آن دو شکل می گیرد که او را مادر می نامد.
در این قسمت داستان نیز می توان مشابهت هایی با انیمیشن پری دریایی اثر دیزنی پیدا کرد؛ زمانی که پسر از دنیای بیرون باخبر می شود، سودای فرار از خانه کودکی به سرش می زند و در پی هویت حقیقی خود می شود. بعلاوه داستان رفاقت پسر و دلفین نیز بسیار به روایت قدیمی پری دریایی نزدیک است.
شخصیت منفی این داستان یک هشت پای بنفش رنگ است که او هم همچون پسر، نامی برای صدا کردن ندارد و همه به او هشت پا می گویند، او با مسموم کردن آب و نوعی هیپنوتیزم ماهیان، در پی تصاحب دریا است. با کمی دقت به شخصیت پردازی این کاراکتر منفی داستان، هم از نظر ظاهری و هم از نظر شخصیتی تقریبا با یک کپی کاری مبتدیانه از شخصیت دیو در انیمیشن پنگوئن های ماداگاسکار روبه رو می شویم.
کمی که در انیمیشن جلوتر برویم به انتها بندی نزدیک می شویم، در سکانس انتهای هشت پای داستان ما که نام هم ندارد با تغییرات شیمیایی تبدیل به هیولایی بزرگ و خارج از شکل حیوانی می شود و دریا را به سیاهی مطلق تبدیل می نماید. آخرین سنگر برای نجات دنیا جزیره ای تقریبا خالی از سکنه است. سکانس آخر، پسر داستان که او هم نام درستی ندارد، با فدا کردن خود و رویارویی مستقیم با هیولا، دنیا را نجات می دهد و با مادر خود روبه رو می شود. شاید بتوان گفت کارگردان برای این انتها بندی نیز زحمت فراوانی کشیده است؛ ولی پیشنهاد می کنم به تماشای 20 دقیقه انتهای انیمیشن موآنا از دیزنی بنشینید تا بفهمید حتی همین انتها بندی نیز موضوعی تکراری است.
بعلاوه با تمرکز بر این مورد که این انیمیشن سفارشی از کشور روسیه بوده است، تمام انیمیشن و شخصیت های او از دل جنوب ایران و بوشهر زیبای ما بیرون آمده و هیچ رگ و ریشه روسی در آن مشاهده نمی شود. جای تعجب دارد که چگونه روسیه با این گونه روایت داستان موافقت نموده است!
به عنوان جمع بندی برای این یادداشت می توان گفت محمد خیراندیش، کارگردان پسر دلفینی که نویسندگی آن را نیز برعهده داشته است، هیچگونه خلاقیت خاصی برای نگاشت داستان فیلم نداشته است.
البته که نمی توان این موضوع را به کل گروه فراوری تعمیم داد؛ زیرا زحمات افرادی چون بهزاد عبدی برای موسیقی این اثر و بعلاوه کوشش های محمدامین همدانی برای انیماتور آن، بسیار جالب توجه و حتی لایق تشویق و تجلیل است؛ اما در بخش فیلمنامه، داستان و داستان پردازی و شخصیت پردازی این اثر ما با یک فیلمنامه کلاژشده روبه رو هستیم که در هر بخش از فیلم تکه ای از داستان و سوژه داستانی انیمیشن های دیگر استفاده شده است که می توان گفت گامی فراتر از الهام گرفتن است و خارج از حدوحدود استفاده منصفانه از محتوا (Fair Use). البته حتی این اثر که کپی از آثار خارجی است، به مقدار همان فراوریات منبع نیز پیروز نیست؛ بلکه با ریتم کند، روایتی بسیار سطح پایین از فیلم نامه را ارئه می دهد.
در حوزه کودک و نوجوان عموما پرسش اصلی در باب انیمیشن این موضوع است که قصه و قصه گویی آن اثر چطور بوده است؟ زیرا بچه ها بیشتر از نوجوانان و بزرگسالان احتیاج و علاقه دارند اثری ببینند که قصه بگوید و تا آخر داستان، هر بار آنها را با اتفاقی نو و هیجان انگیز روبه رو کند؛ مثل داستان ها و رمان های کودکی که در ایران و دنیا وجود دارد و خواننده را مشتاق نگه می دارد و تا صفحه آخر با خود می کشاند.
سؤالی که در مواجهه با انیمیشن پسر دلفینی با توجه به این نکته برایمان به وجود می آید این است که اگر همین داستان در قالب یک کتاب منتشر و بدون تصویر و موسیقی اجرا شود آیا پیروزیت خود را ادامه خواهد داد؟ پاسخ من به این سؤال خیر است، درواقع همین پیروزیتی که این اثر کسب نموده نیز از سر کمبود محتوا است. قطعا این انیمیشن در بازار دنیای در میان انیمیشن های دیگر دیده نمی شود؛ بلکه در ایران به علت کمبود فراوریات ملی این گونه فروش می نماید. البته این گزاره مربوط به تمامی انیمیشن های ایرانی نیست و فراوریات خوبی در همین حوزه مثل بچه زرنگ هادی محمدیان و حتی لیست مقدس ساخته قبلی محمدامین همدانی صورت گرفته است.
امیدواریم که این فراوری قدمی باشد برای آغاز فراوریات انیمیشنی دیگر با داستان، داستان پردازی، شخصیت سازی و شخصیت پردازی قوی و باکیفیت تا بچه ها از تماشا آن لذت برده و حتی پس از آن، تقاضای چاپ کتاب آن انیمیشن را داشته باشند. این مسئله در تمام دنیا اتفاق می افتد و رابطه دوسویه انیمیشن و انیمه و کتاب را نشان می دهد و بعلاوه به خودیِ خود، باعث ارتقای سطح صنعت انیمیشن ایران خواهد شد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران